بهمن میرزا
بَهْمَنْ میرْزا (د 1301ق /1884م)، شاهزادۀ ادیب و دانشپرور، چهارمین پسر عباس میرزا نایب السلطنه (د 1249ق /1833 م) و برادر محمد شاه قاجار. استوری تاریخ تولد او را حدود سال (1225 ق /1810 م آورده است (I(2) /893؛ قس: ناصرالدین شاه، 370).
از سالهای آغازین زندگی بهمن میرزا و دوران جوانی او اطلاعی در دست نیست. ظاهراً اولین منصب او حكومت بر اردبیل، مشكین و طالش در سالهای 1247- 1249 ق بوده است (نك : گلچین، 1 /332-333، 338). وی تا 1250 ق در اردبیل به سر برد. در این سال كه مقارن جلوس موقت محمدشاه (سل 1250-1264 ق) در تبریز است، به دستور برادر در شهر میانه بدو پیوست و راهی پایتخت شد و در همین سال از جانب محمد شاه به حكمرانی تهران رسید (اعتضاد السلطنه، 426، 430؛ هدایت، 10 /146؛ بامداد، 1 /195) و در 1251 ق به حكومت بروجرد و سیلاخور منصوب شد (اعتماد السلطنه، 3 /1633؛ اعتضاد السلطنه، 441). در 1252 ق بار دیگر حاكم تهران شد و پس از آن حكومت همدان به او واگذار گردید (خورموجی، 24-25؛ گلچین، 1 / 338).
بهمن میرزا در 1257 ق /1841 م در پی درگذشت برادرش، قهرمان میرزا به حكومت آذربایجان منصوب شد و به تبریز رفت (نادر میرزا، 247؛ بامداد، همانجا) و ظاهراً تا 1263 ق در این منصب باقی بود (اعتماد السلطنه، 3 /1684؛ نادر میرزا، همانجا). بیماری محمدشاه و اوضاع آشفتۀ كشور در 1261 ق زمینۀ بروز شورشها و آشفتگیهایی را در سراسر ایران فراهم آورد. از جمله در 1262 ق آصفالدوله، دایی بهمن میرزا و فرزندش، حسن خان سالار در خراسان سر به شورش برداشتند و بهمن میرزا را كه تا آن زمان حاكم آذربایجان بود، به سودای تاج و تخت فریفتند و به همداستانی در فتح دارالخلافۀ تهران برانگیختند (ریاضی، 19؛ هدایت 10 /291، 319-320؛ اعتمادالسلطنه، 3 /1675، 1677، 1684).
محمدشاه پس از آگاهی از ماجرا، با مشورت و همفكری حاجی میرزا آقاسی، صدراعظم وقت خسروخان گرجی را برای سركوب رضا قلی خان ــ والی كردستان كه گفته میشد با بهمن میرزا هم رأی و همراه شده است ــ پنهانی روانۀ كردستان و تبریز كرد. بهمن میرزا پس از اطلاع از مأموریت خسروخان، از احتمال حملۀ او به آذربایجان به هراس افتاد و با شتاب تمام خود را به تهران رساند و چون صدراعظم حاجی میرزا آقاسی از دیدار با وی امتناع كرد به ناچار به حضور شاه رفت و با آنكه شاه از او دلجویی كرد و به وی امان داد، از بیم جان و مال به سفارت روسیه پناه برد (هدایت، 10 /342-345؛ سپهر، 3 / 118-123؛ جهانگیر میرزا، 306- 308).
نادر میرزا، پسر خالۀ بهمن میرزا همراهی و شركت بهمن میرزا را در این آشوب اتهامی بیاساس میشمارد و پناهندگی وی به سفارت روس را معلول این اتهام میداند و چنین اظهار نظر میكند كه این اتهام نتیجۀ دشمنی و سعایت صدراعظم، و ساخته و پرداختۀ تاریخنویسان است (ص 247- 248).
بهمن میرزا سرانجام به همراه خانواده و بخشی از ثروت خود راهی تفلیس شد و پس از 3 سال به قراباغ نقل مكان كرد و همانجا اقامت گزید (همو، 248؛ سپهر، 3 /123). وی در مدت اقامت در روسیه مقرری قابل توجهی نیز از امپراتوری روس دریافت میكرد و در رفاه كامل روزگار میگذراند (نادر میرزا، 247-248). به گفتۀ كنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در تهران، پس از مرگ محمدشاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (سل 1264-1313 ق / 1848-1896 م) دولت روسیه تلاش میكرد تا بهمن میرزا را به ایران بازگرداند و بر تخت سلطنت بنشاند (نك : بامداد، 1 /197). در این میان، دولت انگلیس میكوشید تا اللهیارخان آصف الدوله را از بغداد به ایران آورد و به قدرت رساند. سرانجام، روس و انگلیس بر سر انتخاب بهمن میرزا به عنوان نایب السلطنه به توافق رسیدند، اما امیر كبیر در برابر هر دو تلاش ایستاد و با هر دو درخواست مخالفت كرد (آدمیت، 201، 235، 677).
ظاهراً شورش سالار، پسر آصف الدوله در خراسان كه پس از جلوس ناصرالدین شاه همچنان ادامه داشت (همو، 201-202) و شورشهایی كه گفته میشد به تحریك بهمن میرزا در تهران صورت گرفته است، از جمله شورش نظامی 1265 ق / 1849 م (همو، 200)، نیز نفوذ و وجاهت بهمن میرزا در آذربایجان در ایستادگی و مخالفت امیر كبیر مؤثر بوده است (واتسن، 256-257). دولتهای روس و انگلیس كه وجود امیركبیر را مانعی جدی بر سر راه خود میدیدند، این بار به اندیشۀ صدارت بهمن میرزا افتادند (آدمیت، 201-202) كه این تلاش نیز به ثمر نرسید؛ به خصوص كه ناصرالدین شاه نسبت به بهمن میرزا بدبین بود و در او به چشم دشمن مینگریست و به همین سبب در روزنامۀ خاطرات خود با لحنی بسیار توهین آمیز از او یاد كرده است (ص 369-371).
به گفتۀ نادر میرزا، از بهمن میرزا بیش از 100 فرزند و نواده به جا ماند. برخی از پسران او در دولت روسیه صاحب منصب و دارای مشاغل مهم نظامی بودند (ص 248؛ نیز نك : ناصرالدین شاه، 53، 370) و ظاهراً اخلالهایی از سوی برخی از اعضای خانوادۀ او تا اوایل سلطنت احمد شاه (سل 1327-1344ق) ایجاد شد كه به جایی نرسید (نك : سعادت نوری، 69). بهمن میرزا سرانجام در شوشی، از شهرهای قرهباغ در 76سالگی درگذشت (بامداد، 1 /198).
بهمن میرزا را شاهزادهای كدخدامنش، حاكمی عادل (نادرمیرزا، 247- 248) و ادیبی دانشپرور معرفی كردهاند كه كتابهای نفیسی در زبان فارسی به نام او و به تشویق او تألیف و ترجمه شد (قزوینی، 1325 ش، ص 8؛ حسینی، 87).
از اقدامات بسیار ارزندۀ بهمن میرزا سفارش ترجمۀ الف لیلة و لیلة ( هزار و یك شب) به استاد خود، عبداللطیف طسوجی تبریزی است. وی این كتاب را از عربی به فارسی شیوا و روان ترجمه كرد. افزون بر این، به خواهش بهمن میرزا، میرزا محمد علی خان سروش اصفهانی اشعار عربی این كتاب را با اشعار فارسی كه خود سروده بود و یا از شعر شعرای برجسته برگزیده بود، جایگزین كرد (بهار، 3 / 369؛ قزوینی، 1327 ش، ص 102-103).
بهمن میرزا در 1247ق پیش از جلوس محمد شاه و به دستور وی به تألیف تذكرهای پرداخت و آن را به نام محمدشاه، تذكرۀ محمد شاهی نامید. این تذكره در 3 رشته باب نوشته شده است: رشتۀ نخست در ذكر متقدمین، شامل شرح حال 133 شاعر تا پایان سدۀ 12 ق كه بر اساس حروف الفبا تنظیم شده است؛ رشتۀ دوم دربارۀ فتحعلیشاه و برخی شاهزادگان و امرای نامدار است؛ در این رشته شرح حال 13 شاعر آمده است؛ رشتۀ سوم در احوال شعرای معاصر است كه به استثنای شاهزادگان به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده است. این رشته شامل 57 شاعر است كه با شرح احوال قائم مقام فراهانی آغاز میشود و به واله اصفهانی پایان میپذیرد (گلچین، 1 /330-331).
بهمن میرزا تكملهای بر این تذكره در 4 مجلد نگاشته، و آن را در 1256 ق به پایان برده است. وی در این تكمله، به ذكر نمونۀ اشعار شاعرانی پرداخته كه در تذكرۀ خود شرح احوال آنان را بازگفته است همو، 1 /337- 338). تذكرۀ محمدشاهی و تكملۀ آن تاكنون به چاپ نرسیده است. از این تذكره نسخههای خطی بسیاری در كتابخانههای مختلف نگهداری میشود (نك : منزوی، 3 /1886).
مآخذ
آدمیت، فریدون، امیركبیر و ایران، تهران، 1355ش؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، اكسیر التواریخ، به كوشش جمشید كیانفر، تهران، 1370ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به كوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، 1367 ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، 1357ش؛ بهار، محمدتقی، سبكشناسی، تهران، 1337 ش؛ جهانگیر میرزا، تاریخ نو، به كوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1327ش؛ حسینی شیرازی خاوری، فضلالله، تذكرۀ خاوری (خاتمۀ روزنامچۀ همایون)، به كوشش هاشم محدث، زنجان، 1379 ش؛ خورموجی، محمدجعفر، تاریخ قاجار ( حقایقالاخبارناصری)، به كوشش حسین خدیو جم، تهران، 1344ش؛ ریاضی هروی، محمدیوسف، عین الوقایع، به كوشش محمد آصف فكرت، تهران، 1372ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به كوشش محمد باقر بهبودی، تهران، 1385ق؛ سعادت نوری، حسین، رجال دورۀ قاجاریه، تهران، 1364ش؛ قزوینی، محمد، «وفیات معاصرین»، یادگار، تهران، 1325 ش، س 3، شم 4، 1327ش، س 5، شم 1-2؛ گلچین معانی، احمد، تاریخ تذكرههای فارسی، تهران، 1348 ش؛ منزوی، احمد، فهرستوارۀ كتابهای فارسی، تهران، 1376 ش؛ نادرمیرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنۀ تبریز، به كوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، 1373 ش؛ ناصرالدین شاه، روزنامۀ خاطرات در سفر اول فرنگستان، به كوشش فاطمه قاضیها، تهران، 1377 ش؛ واتسن، رابرت گرانت، تاریخ قاجار، ترجمۀ عباسقلی آذری، تهران، 1340 ش؛ هدایت، رضا قلی، ملحقات روضة الصفا، تهران، 1339 ش؛ نیز: